حال روز بغض شکسته شده ام رادیدم
جا ماندن از عشق و به جنون رسیدم
دست تو بسته بود به جا نماز و دین
بی مروت حس سرکش شهوتت را ببین
بازی با من برای تحریک به کام شوهرت
منم تنها با دستهایی خالی در برت
بوسه ی پنهانی آغاز راهی بس شیرین
کم آوردنت در بین و من و گناه و عمق دین
در سراب خود گرفتاری،دو دل،خسته،خیانت
نه های تکراری و من،حس درگیر نگاهت
من رها خالی از سکس،ریدن به بودها
گندیدن تو بین هست ها و بود ها
نخواهم مُرد به مرگ شیرین با سیگار
خسته نشستی در دودی غلیظ و بیمار
توبه از تو فراموشی و تکرار و تکرار
بی هدف گوشیدنِ روی خالی نوار
سر بریدنت در خود،خود خوری های روزانه
شدنت مثل گناهی در بهشت با یک پیمانه
بهشت مال تو،ریدن به من،انگار نه انگار
من هر روز ادامه به کشتنت پناه به سیگار
وقتی یاد زندگی 23 سالم میوفتم و میبینم یه سالش محوه و درگیر هیچی و هیچی بودم و حتی یادشم عذاب آوره.
انقدر عقده گلوت و میگیره که دیگه اشکم جواب نمیده و انگار روحت به حس آرامش گریه پاسخی نمیده و دلت سنگین تر میشه.هر چی تو دلت و میاری رو کاغذ و . . .
وای که یک سال میگذره و خوشحالم که گذشت و گذروندم . . .
من از دهان رمز تو چه شعرها مکیدم
چشمام فقط با گریه خواب می خواد
.
در عین ناباوری دلم هنوز تو رو می خواد
.
دوست ندارم یادم بیاد تصورت جلو چشام
.
تداعی حقیقتی که دل چقدر تو رو می خواد
i have to writing english because im not comfortble in there
you have a lot of program for your future
but love comes and capture your heart and you havent program for yourself
it doesnt matter?maybe
i dont know that i can or not
im feeling love
im feeling you
im wobbling in dream
like a drink man
i dont know what i have to do
به طنابی چنگ زدم که سیم خار دار بود
.
عاشق زنی شدم که بار دار بود !
.
این هم از دل دله ی من
.
درگیر یه روح و فقط یه تن
.
تنی که هیچ وقت نصیبم نمیشه
.
پلنگی زخمی در کمین تو این بیشه . . .
.
حال و روزم خنده دار و واسه بقیه اگر بگم مسخره !!!!!
و غرورت هم برایت بازیچه ای برای کفیدن من از شخصیت تو . . .
قطر این دایره ی خلا در من در حال زیاد شدن . . .
.
و تو به حال خود می اندیشی . . .
.
سبک من در حال گند شدن . . .
.
تو به وضع خود اندیشه می کنی . . .